گنجینه کتاب های خطی و چاپ سنگی و سربی

گنجینه ای برای یافتن نایافتنی های کتب اسلامی ایرانی

گنجینه کتاب های خطی و چاپ سنگی و سربی

گنجینه ای برای یافتن نایافتنی های کتب اسلامی ایرانی

مشخصات بلاگ

ما در اینجا تصمیم داریم تا با در دسترس قرار دادن کتاب های نایاب و کمیاب خدمتی بر جامعه علمی انسانی تمام دنیا ارائه کنیم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

بسم الله الرحمن الرحیم

ابوریحان بیرونی

ابو ریحان محمد بن احمد بیرونى، دانشمند برجسته‌ى ایرانى، در سوم ذیحجه‌ى  ٣۶٢  هجرى قمرى مطابق با هیجدهم دى‌ماه 351 خورشیدى، در شهر کاث -از شهرهاى ولایت خوارزم-به دنیا آمد. پدرش، ابو جعفر احمد بن على اندیجانى اخترشناس دربار خوارزم‌شاه در رصدخانه‌ى گرگانج بود و مادرش-مهرانه-پیشینه‌ى مامایى داشت. چنان‌که خود او گفته است، پدرش را در پى بدگویى حسودان از دربار راندند و آن‌ها به ناچار دریکى از روستاهاى پیرامون خوارزم ساکن شدند و چون براى مردم روستا بیگانه بودند، به بیرونى شهرت یافتند. عده‌اى نیز گفته‌اند که چون او در بیرون شهر کاث که پایتخت خوارزم بود به دنیا آمد، به این نام شهره گشت.

ابو ریحان بسیار جوان بود که با امیر نصر منصور بن على بن عراق -دانشمند برجسته‌ى ایرانى و از شاهزادگان آل عراق-آشنا شد و این آشنایى باعث راه‌یابى او به دربار خوارزم‌شاه و مدرسه‌ى سلطانى خوارزم شد که بنیان‌گذار آن امیر نصر بود.

در همین دوران بود که ابو ریحان به سال  ٣٨٠  و در حالى‌که تنها هفده سال داشت، به کمک حلقه‌اى درجه‌بندى شده (معروف به حلقه‌ى شاهیه) به اندازه‌گیرى بلندى نیم‌روزى (ارتفاع نصف النهارى) خورشید در شهر کاث پرداخت. او چهار سال پس از آن مى‌خواست رصدهاى دیگرى هم انجام دهد اما تنها توانست انقلاب تابستانى را در روستایى به نام بوشکانز در جنوب کاث و غرب آمودریا رصد کند. چرا که مأمون بن محمود-فرمانرواى گرگانج-به کاث تاخت و ابو عبد اللّه محمد بن احمد، آخرین خوارزم‌شاه آل عراق و پشتیبان بیرونى را از بین برد. با فروپاشى دستگاه آل عراق در خوارزم، بیرونى نیز براى مدتى از کاث خارج شد.

ابو ریحان بیرونى در سال  ٣٨٧  و پس از بازگشت مجدد به شهر کاث، توانست به رصد خورشیدگرفتگى بپردازد. او طبق برنامه‌اى که داشت، پیش‌تر با ابوالوفاى بوزجانى قرار گذاشته بود که وى نیز خورشیدگرفتگى را در بغداد رصد کند تا او بتواند از روى اختلاف زمان مشاهده‌ى خورشیدگرفتگى در دو منطقه، اختلاف طول جغرافیایى آن دو شهر را به دست آورد. باید خاطرنشان کرد این‌که ابو الوفاى بوزجانى-که از دانشمندان مشهور دوران خود بوده-در کهن‌سالى حاضر به همکارى با بیرونى جوان شده است، نشان از جایگاه علمى درخور توجه بیرونى در آن زمان دارد.

ابو ریحان در این دوره علاوه‌بر انجام برخى فعالیت‌هاى علمى، کتاب تسطیح الصّور را نیز به نام على بن مامون-فرمانرواى وقت خوارزم-نوشت اما کم‌توجهى خوارزم‌شاه جدید، موجب ملال خاطر وى شد تا جایى که او تصمیم گرفت به رى سفر کند.

بیرونى در رى، با دو ریاضیدان و اخترشناس شناخته‌شده‌ى ایرانى، کوشیار بن لبان گیلانى و ابو محمد خجندى دیدار کرد و رساله‌ى کوتاهى نیز در شرح دستگاه رصدى ساخته‌ى خجندى و رصدهاى او با آن دستگاه بزرگ و دقیق نوشت. او آن دستگاه را دقیق‌ترین دستگاه رصدى شناخته‌شده تا آن زمان دانسته است.

ابو ریحان در سال‌هاى پایانى سده‌ى چهارم هجرى به گرگان رفت.

وى در سال  ٣٩١  کتاب آثار الباقیه را به نام شمس المعالى قابوس بن وشمگیر-حاکم گرگان-نوشت. این در حالى بود که پیش از آن هفت کتاب دیگر نوشته و نامه‌نگارى‌هاى علمى خود را با ابن سینا آغاز کرده بود. او در سال  ٣٩٣  به رصد خورشیدگرفتگى در گرگان پرداخت. همچنین کوشید طول یک درجه از کمان نصف النهار را که دو سده‌ى پیش در روزگار مأمون عباسى، در بغداد اندازه‌گیرى شده بود، با دقت بیش‌ترى اندازه‌گیرى کند. اما پشتیبان او-قابوس بن وشمگیر-به دلیل ناشناخته‌اى علاقه‌ى خود را براى انجام این کار از دست داد و بیرونى نتوانست کار خود را به پایان رساند.

بیرونى در  ٣٩٩  یا  ۴٠٠  بار دیگر به خوارزم بازگشت و مدتى را در دربار ابو العباس مأمون بن مأمون زندگى کرد. او با پشتیبانى آن خوارزم‌شاه توانست رصدهاى مهمى انجام دهد. از جمله آن‌که حلقه‌ى بزرگى ساخت که روى صفحه‌ى نصف النهار سوار مى‌شد و در کار رصد بسیار سودمند بود. همچنین نیم‌کره‌اى ساخت که از آن براى تصویرگرى در حل ترسیم مسأله‌هاى مساحى بهره مى‌گرفت.

مأمون در سال  ۴٠٧  در اثر خیانت افراد خود کشته شد و یک سال بعد از مرگ وى، محمود غزنوى به گرگانج یورش آورد و طى این یورش بسیارى از بزرگان علمى آن‌جا، از جمله بیرونى را به اجبار، با خود به غزنه برد.

بیرونى در لشکرکشى‌هاى محمود غزنوى به هندوستان همراه او بود و در آن سفرها با دانشمندان هندى بسیارى آشنا شد و با آنان به گفت‌وگو نشست. وى در همان دوره زبان سانسکریت را نیز آموخت و این، زمینه‌اى شد براى نگارش کتاب تحقیق ماللهند. نکته‌ى قابل توجه این است که او به هرشهرى که مى‌رفت مى‌کوشید عرض جغرافیایى آن‌جا را تعیین کند.

شاید بتوان گفت بزرگترین شاهکار علمى بیرونى در یکى از همان سفرهاى وى به هندوستان شکل گرفت و آن اندازه‌گیرى قطر زمین بود.

او از روى قله‌ى کوهى مرتفع که مشرف به دشتى وسیع بود، با انجام محاسباتى توانست این کار را به انجام برساند.

در سال  ۴١۵  فرمانرواى ترک‌هاى ولگا، گروهى را به غزنه فرستاده بود.

آن مردمان با ساکنان سرزمین‌هاى قطبى رابطه‌ى بازرگانى داشتند و بیرونى که در آن زمان همچنان تحت‌نظر محمود غزنوى در غزنه زندگى مى‌کرد، از این فرصت استفاده نمود و از آنان خواست تا درباره‌ى سرزمین‌هاى قطبى اطلاعاتى به وى بدهند. یکى از آن فرستادگان در پیشگاه محمود غزنوى گفت که در سرزمین‌هاى دوردست شمال، گاهى خورشید روزهاى زیادى غروب نمى‌کند.

سلطان محمود در آغاز بسیار خشمگین شد و آن سخنان را کفرآمیز خواند اما ابو ریحان به تشریح علت این پدیده براى وى پرداخت.

بیرونى در زمان محمود غزنوى علاوه‌بر چند رصد مهم، رساله‌ى استخراج الاوتار را در سال  ۴١٨  و کتاب التفهیم لاوائل صناعه التنجیم را در سال  ۴٢٠  به پایان رساند. پس از مرگ محمود غزنوى و جانشینى فرزندش مسعود، راه براى پژوهش‌هاى بیرونى هموارتر شد و در همین روزگار بود که کتاب قانون مسعودى را به نام سلطان مسعود غزنوى نوشت. این کتاب دانش‌نامه‌اى بود از دانسته‌هاى اخترشناسى تا آن زمان.

گفته مى‌شود که سلطان مسعود به پاس کوشش او در نگارش آن کتاب، پاداش قابل توجهى از زر و سیم برایش فرستاد. اما بیرونى همه‌ى آن را به خزانه بازگرداند و به مسعود گفت که از چنین پاداشى بى‌نیاز است؛ چرا که دیرزمانى را به ناچار به قناعت گذرانده و به این شیوه خو گرفته و ترک آن برایش بسیار سخت است.

بیرونى در زمان مؤدود بن مسعود نیز از پشتیبانى پادشاه غزنوى برخوردار بود و دو کتاب دستور و الجماهر خود را به نام او نوشت.

ابو ریحان بیرونى در سال‌هاى آغازین فرمانروایى جانشین مؤدود، در رجب سال  ۴۴٠  در سن هفتاد و هفت سالگى در غزنه درگذشت. ابو الحسن على بن عیسى، فقیه نامدارى که در لحظه‌هاى پایانى بر بالین او بود، در توصیف آخرین لحظات زندگى‌اش نوشته است: آن‌گاه که نفس در سینه‌ى او به شماره افتاد، بر بالین او حاضر آمدم. او در آن حال از من پرسشى فقهى کرد.

گفتم اکنون چه جاى این پرسش است. گفت اى مرد کدام یک از این دو کار بهتر است، این مسأله را بدانم و بمیرم یا نادانسته از دنیا بروم؟ و من آن مسأله را بازگفتم و فراگرفت و از نزد وى بازگشتم. هنوز بخشى از راه را نپیموده بودم که شیون از خانه‌ى او برخاست.

منش علمى بیرونى

بیرونى از آن دسته دانشمندانى بوده است که تنها به گفته‌ها و نوشته‌هاى پیشینیان خود بسنده نمى‌کرده و بارها نظریه‌هاى دانشمندان پیش از خود، به‌ویژه ارسطو، را به چالش کشیده است. او براى درستى سخنان دیگران و بررسى نظریه‌هاى خود، به مشاهده‌ى دقیق پدیده‌ها و آزمودن آزمودنى‌ها-حتى اگر از باورهاى تثبیت‌شده‌ى مردمان باشد-مى‌پرداخته است.

بیرونى در آزمایش‌هاى خود مانند یک پژوهشگر امروزى مى‌کوشیده تا هنگام مقایسه‌ى یک ویژگى خاص در دو ماده، دیگر شرایط را براى آن‌ها یکسان سازد. براى نمونه، او براى بررسى این نظریه‌ى ارسطو که آب سرد از آب گرم زودتر یخ مى‌بندد، آزمایش خود را چنین شرح مى‌دهد: من دو ظرف یک شکل و یک اندازه برگرفتم و در هردو ظرف، مقدارى برابر از یک آب، یکى گرم و دیگرى سرد، ریختم و هردو ظرف را در هواى سرد و خشک نهادم. سطح آب سرد یخ بست، حال آن‌که در آب گرم هنوز گرمایى باقى مانده بود. این را دیگربار آزمودم، باز هم‌چنان شد.

بیرونى نخستین دانشمندى است که در همه‌ى نوشته‌هاى خود درباره‌ى یک موضوع، به پیشینه‌ى تاریخى آن و مقایسه‌ى نظرات دانشمندان پیش از

خود مى‌پردازد. او حتى گاهى کتاب‌هایى را فقط به منظور پرداختن به تاریخ یک علم نگاشته است. براى نمونه، در «الآثار الباقیه» که کتابى در گاه‌شمارى و شناخت زمان است، به معرفى گاه‌شمارهاى ملت‌هاى گوناگون، نظیر هندیان، اعراب، یونانیان، یهودیان و ایرانیان پرداخته است. یا در کتاب «تمهید المستقر و التحلیل و التقطیع» که در اخترشناسى است، از چگونگى به دست آوردن شاخص‌هاى گوناگون اخترشناسى در سه مکتب یونانى، هندى و ایرانى و میزان تأثیرپذیرى دانشمندان گوناگون از آن‌ها سخن به میان آورده است. از این‌رو بررسى نوشته‌هاى او راه تازه‌اى براى پژوهشگران تاریخ علم گشوده است تا دگرگونى علم را طى سده‌هاى دراز پى‌گیرى کنند.

از دیگر ویژگى‌هاى پژوهشى بیرونى آشنا بودن وى به چند زبان است. او فارسى، ترکى، عربى، عبرى، سریانى و سانسکریت را به خوبى مى‌دانسته و با زبان یونانى نیز آشنایى داشته است. او به خوبى دریافته بود که براى پژوهش در فرهنگ مردمان و دانش تمدن‌هاى گوناگون، باید نخست زبان آنان را فراگرفت؛ چرا که بهره‌گیرى از مترجم یا کتاب‌هاى ترجمه‌شده در پژوهش‌هاى دقیق چندان راه‌گشا نیست.

پژوهش‌هاى زمین‌شناسى

طى سفرهاى گوناگونى که بیرونى به سرزمین‌هاى آسیاى شرقى و به‌ویژه هندوستان داشت، درباره‌ى ناهموارى‌هاى زمین و ساختمان کوه‌ها به پژوهش پرداخت و به کشف‌هایى نیز دست یافت. او همچنین با روشى نوآورانه چگالى کانى‌ها و فلزات را اندازه‌گیرى نمود. توصیف علمى او از چاه‌هاى آرتزین نیز معروف است. در ادامه به شرح گوشه‌هایى از پژوهش‌هاى زمین‌شناسى او مى‌پردازیم:

توصیف‌هاى زمین‌شناختى

بیرونى به ماهیت رسوبى حوزه‌ى رود گنگ پى برده و در ماللهند پیرامون آن چنین نوشته است: یکى از این دشت‌ها در هندوستان است که از جنوب به اقیانوس هند مى‌رسد و در سه سوى دیگر، محدود به کوه‌هاست و آب‌هاى آن کوه‌ها، به آن مى‌ریزد. ولى اگر خاک هندوستان را با چشم خود ببینید سنگ‌هاى گردى را مى‌بینید که هر اندازه زمین را عمیق‌تر بکنید، باز هم آن‌ها را خواهید یافت.

سنگ‌هایى که در نزدیکى کوه‌ها و آن‌جا که رودها جریان تندى دارند بزرگ‌ترند و هرچه از این کوه‌ها دورتر مى‌شوند و به جایى مى‌رسند که رودها کندتر پیش مى‌روند، کوچک‌تر مى‌شوند و آن‌جا که رودها حالت ایستاده پیدا مى‌کنند و به مصبّ دریا نزدیک مى‌شوند، این سنگ‌ها خرد مى‌شوند و به صورت دانه‌هاى شن درمى‌آیند. با در نظر گرفتن همه‌ى این‌ها، ناگزیر به این باور مى‌رسید که در روزگارى هندوستان دریا بوده و این دریا به تدریج با رسوب‌هاى این رودها پر شده است.

بیرونى از دگرگونى‌هاى زمین‌شناسى که در گذشته رخ داده نیز به خوبى آگاه بوده، چنان‌که در شرح زمین‌شناسى بیابان عربستان و بیابان شنى خوارزم در کتاب تحدید نهایات به گوشه‌هایى از دانسته‌هاى خود اشاره کرده و از فسیل‌ها به عنوان شاهدى بر نظریاتش بهره گرفته است:

این بیابان عربستان که مى‌بینیم، نخست دریا بوده و سپس پر شده است و نشانه‌هاى آن، هنگام کندن چاه‌ها به دست مى‌آید. . . و همچنین سنگ‌هایى بیرون مى‌آید که چون آن‌ها را بشکنند، صدف‌ها و حلزون‌ها و چیزهایى که گوش‌ماهى نامیده مى‌شود ظاهر مى‌شوند که یا به حال خود باقى‌اند یا آن‌که پوسیده و از میان رفته و جاى خالى آن‌ها به شکل اصلى دیده مى‌شود. از این چیزها در باب الابواب بر کرانه‌ى دریاى خزر نیز هست. . . و چنین سنگى را که در میان آن گوش ماهى است در بیابان شنى میان جرجان و خوارزم نیز مى‌بینیم. این بیابان در گذشته همچون دریاچه‌اى بوده است؛ که گذرگاه جیحون، یعنى نهر بلخ بر آن بوده. . . سپس در گذرگاه آن بستگى پیدا شده و آب آن به سرزمین‌هاى قوم غز پیچیده و کوهى که اکنون شیطان شیر خوانده مى‌شود، راه را بر آن گرفته. . . چگالى کانى‌ها

ابو ریحان در کتاب الجماهر فى معرفه الجواهر به شرح‌هایى درباره‌ى فلزات و جواهر قاره‌هاى آسیا، اروپا و آفریقا مى‌پردازد و ویژگى‌هاى فیزیکى مانند بو، رنگ، نرمى و زبرى حدود سیصد نوع کانى و مواد دیگر را شرح داده و نظریه‌ها و گفتارهاى دانشمندان یونانى و اسلامى را درباره‌ى آن‌ها بیان کرده است. او چگالى‌سنج دقیقى اختراع کرد و چگالى کانى‌هاى شناخته شده را اندازه‌گیرى نمود. اندازه‌گیرى‌هاى او با اندازه‌گیرى‌هاى امروزى که با ابزارهاى پیشرفته انجام مى‌شود، چندان تفاوتى ندارد. دستگاه چگالى‌سنج بیرونى براساس اصل ارشمیدوس   کار مى‌کرد و در آن از آب براى تعیین حجم کانى‌ها استفاده مى‌شد. شرح این دستگاه در کتابى با نام مقالة فى النسب التى بین الفلزات و الجواهر فى الحجم آمده است.

نکته‌ى جالب توجه این است که ابو ریحان به درستى دریافته بود که خلوص و دماى آب به کار رفته در این آزمایش‌ها، در چگالى آن اثر دارد و از این‌رو، براى آزمایش‌هاى خود همواره از جاى مشخصى از رود جیحون

و آن هم در آغاز پاییز آب برمى‌داشت. او پس از رفتن به غزنه، همین آزمایش‌ها را با آب رودخانه‌ى غزنه انجام داد.

چاه‌هاى آرتزین

بیرونى در آثار الباقیه درباره‌ى فوران آب از برخى چشمه‌ها و چاه‌ها چنین مى‌گوید:

. . . اما فوران چشمه‌ها و صعود آب به سمت بالا، علتش این است که خزانه‌ى آن از خود چشمه‌ها بالاتر جاى دارد. مانند فوران معمولى وگرنه آب هرگز به سوى بالا جز این‌که منبع آن بالاتر باشد، نخواهد رفت. . . بسیارى از مردم که چون علت امرى طبیعى را ندانند، به همین اندازه کفایت مى‌کنند که بگویند اللّه اعلم، مطلبى را که ما گفته‌ایم انکار کرده‌اند و یکى از آنان با من به منازعه پرداخت. . . البته ممکن است آب به قله‌ى کوه هم برود، به شرط آن‌که قله‌ى کوه از منبع و مخزن آب، پایین‌تر باشد.

پژوهش‌هاى جغرافیایى

بیرونى در پژوهش‌هاى جغرافیایى خود از نظرهاى دانشمندان یونانى و دانش جغرافیایى هندوان و ایرانیان باستان و نیز جغرافى‌دانان و جهان‌گردان دوره‌ى اسلامى یاد کرده و خود نیز پژوهش‌هاى جغرافیایى دقیقى داشته است. او در به دست آوردن طول و عرض جغرافیایى شهرها کوشش‌هاى

فراوانى کرده و در کتاب قانون مسعودى، طول و عرض جغرافیایى بیش از ششصد نقطه‌ى زمین را نوشته است. همان‌طور که پیش از این گفته شد، او با همکارى ابو الوفاى بوزجانى-ریاضیدان ایرانى ساکن بغداد-توانست با روش رصد همزمان خورشیدگرفتگى در دو نقطه‌ى جغرافیایى، اختلاف طول جغرافیایى بغداد و اورگنج (خوارزم قدیم) را به دست آورد.

بیرونى در رساله‌ى تسطیح الصّور، روش‌هاى رسم نقشه و تصویر کردن کره را بر صفحه شرح داده است. سپس در کتاب آثار الباقیه به شرح سه روش نوآورانه‌ى خود در رسم نقشه مى‌پردازد. یکى از این روش‌ها که خود او آن را تسطیح اسطوانى نامیده است، شباهت زیادى به روش امروزى ثبت نقشه‌هاى جغرافیایى دارد که به روش مرکاتور مشهور است.

از نوآورى‌هاى دیگر بیرونى در نقشه‌کشى این است که براى نشان دادن ناهموارى‌ها و موقعیت‌هاى جغرافیایى زمین، جامع‌تر از پیشینیان خود به استفاده از رنگ‌هاى گوناگون اشاره کرده است. همچنین در کتاب التفهیم، نقشه‌اى از کره‌ى زمین رسم کرده است که ارتباط اقیانوس هند با اقیانوس اطلس براى نخستین بار در آن نشان داده شده است. از این روست که برخى او را از بنیان‌گذاران دانش مساحى مى‌دانند.

ریاضیات و اخترشناسى

از بیش از یکصد و پنجاه اثر نوشتارى بیرونى، دست‌کم یکصد و پانزده عنوان به ریاضیات، اخترشناسى و موضوع‌هاى وابسته به آن‌ها اختصاص داشته که البته از آن میان فقط بیست و هشت اثر باقى مانده است. هفت جلد از آثار بیرونى پیرامون ریاضیات محض نوشته شده است و بیرونى در آن نوشته‌ها، به ویژه در کتاب استخراج الاوتار، همواره براى اثبات قضایاى ریاضى به ارائه‌ى روش‌هاى گوناگون پرداخته و شباهت‌ها و تفاوت‌هاى آن‌ها را بیان کرده است. براى نمونه، او براى حل نخستین قضیه‌ى یادشده در آن کتاب، بیست و دو شیوه‌ى گوناگون را نوشته است. پنج روش از خود و هفده روش از دیگر دانشمندان و ریاضیدانان.

بیرونى در بخش هندسه‌ى کتاب التفهیم، هنگام تعریف اصطلاحاتى مانند جسم، سطح، خط و نقطه، آگاهانه از ترتیب رعایت‌شده در کتاب هندسه‌ى اقلیدوس پیروى نمى‌کند تا بتواند مفهوم‌ها را براى نوآموزان هندسه، به خوبى و سادگى شرح دهد. اقلیدوس در مقاله‌ى نخست کتاب اصول خود نخست نقطه و در آخر سطح را تعریف کرده و تعریف حجم را به مقاله‌ى یازدهم واگذار کرده که هندسه‌ى فضایى از آن‌جا آغاز مى‌شود. اما بیرونى عکس آن رفتار کرده است و نخست جسم را، که همگان مى‌توانند آن را تصور کنند، تعریف مى‌کند و سپس اصطلاح‌هایى مانند سطح، خط و نقطه را با کمک آن بیان مى‌کند. البته این کار او بیشتر جنبه‌ى آموزشى داشته؛ وگرنه او به برترى‌هاى ساختارى و نظم موجود در کتاب اصول اقلیدوس به خوبى آگاه بوده است. بیرونى در برخى از آثار خود به ریاضیات کاربردى، به ویژه در موضوع‌هاى مرتبط با دین مى‌پردازد. به عنوان مثال او روش‌هاى گوناگون پیدا کردن سوى قبله یا استخراج اوقات شرعى را در آثارش شرح مى‌دهد و نظرات دانشمندان پیش از خود را نقد مى‌کند.

بیرونى در پژوهش‌هاى اخترشناسى نیز به پیروى بى‌چون و چرا از بزرگان نپرداخته و به رصدها و تجربه‌هاى شخصى گوناگونى دست زده است. براى نمونه، «میل کلّى» را چند بار در غزنه اندازه گرفت تا خاطرش آسوده شد و دانست که میل کلى  ٢٣  درجه و  ٣۵  دقیقه است. این در حالى بود که پیش از او نیز شخصیت‌هاى گوناگونى بارها این کار را انجام داده بودند.

ابو ریحان در کتاب تحدید به چگونگى تعیین نصف النهار، فاصله‌ى میان شهرها و روش‌هاى رصد مى‌پردازد و در این‌جا مانند بسیارى دیگر از پژوهش‌هاى خود از ریاضیات بهره مى‌گیرد. در واقع، او هیچ‌گاه از ریاضیات روى‌گردان نیست و در هرکتابى که نوشته، به شیوه‌اى به ریاضیات پرداخته است. کتاب قانون مسعودى او جامع‌ترین نوشته‌ى اخترشناسى اسلامى است که زمانى به مانند کتاب التفهیم او به عنوان کتاب درسى به کار مى‌رفت.

تاریخ و مردم‌شناسى

بیرونى در بیشتر نوشته‌هاى خود به تاریخ علم پرداخته، اما گاهى خود تاریخ نیز براى او مهم بوده است. او کتابى به نام کتاب المسافرة فى اخبار الخوارزم نوشته بود که اصل آن از بین رفته است. اما ابو الفضل بیهقى فصل تاریخ خوارزم خود را از روى آن رونویسى کرده و شیوه‌ى کار بیرونى و درستى نوشته‌هاى او را ستایش کرده است.

بیرونى در فصل ششم آثار الباقیه ترتیب تاریخى و سال‌هاى فرمان‌روایى پیامبران و شاهان بنى اسرائیل، آشور، بابل، ایران، فرعون‌ها، قیصرها، امپراتورى‌هاى بیزانس، شاهان اسطوره‌اى ایران و شاهان

هخامنشى، اشکانى و ساسانى را بر حسب سال و گاه بر حسب ماه و روز آورده است. او هرجا که سندهاى تاریخى با هم اختلاف داشته‌اند، همه‌ى روایت‌ها، حتى روایت‌هایى را که نادرست مى‌دانسته، آورده است. او به نقد روایت‌ها مى‌پردازد و مى‌کوشد درست‌ترین آن‌ها را مشخص کند. البته مانند بسیارى از پژوهشگران دیگر گاهى خود نیز در داورى‌ها دچار اشتباه مى‌شود.

کتاب ماللهند بیرونى برجسته‌ترین اثر در تاریخ، دین، آداب و دانش هندوان است و از این‌رو مى‌توان بیرونى را یکى از پیشگامان مردم‌شناسى و دین‌شناسى تطبیقى دانست. او در این پژوهش مردم‌شناسى خود با دشوارى‌ها بسیارى روبه‌رو بوده است. چرا که به عنوان یک مسلمان به سرزمینى پا گذاشته است که مردمانش از مسلمانان نفرت دارند و فراگیرى زبان آن‌ها نیز بسیار سخت است. با این همه، بیرونى سانسکریت را به خوبى مى‌آموزد و مى‌کوشد با مردم هند و دانایان هندى ارتباط برقرار کند.

بیرونى در کتاب ماللهند کوشیده است با دید یک کارشناس بى‌طرف به معرفى باورها و آیین‌هاى هندوان بپردازد. او درباره‌ى کتابش مى‌نویسد:

این کتاب را درباره‌ى باورهاى هندوان نوشتم و در حق آنان که با ما اختلاف دینى دارند، تهمت زدن بى‌اساس را روا نداشتم و نیز این مطلب را مخالف دین‌دارى و مسلمانى خویش نپنداشتم که کلمات ایشان را، در آن‌جا که خیال مى‌کردم براى روشن کردن مطلب ضرورت دارد، با طول و تفصیل نقل کنم. اگر این‌گونه نقل‌ها کفرآمیز به نظر مى‌رسد و پیروان حق، یعنى مسلمانان، آن را قابل اعتراض مى‌دانند، ما این را مى‌گوییم که اعتقاد هندوان چنین است و آنان خود بهتر از هرکسى مى‌دانند که چگونه به این اعتراضات پاسخ دهند.

بیرونى در ماللهند به بررسى تطبیقى باورهاى هندوان با ملت‌ها دیگر نیز مى‌پردازد. وى در جاى دیگرى از همین کتاب به مقایسه‌ى جامعه‌ى طبقاتى هند و جامعه‌ى ساسانى مى‌پردازد و آن دو را بسیار مانند هم مى‌پندارد. او همچنین به هنگام پرداختن به آیین‌هاى ازدواج هندوان، به آیین‌هاى ایرانیان،

یهودیان و عرب‌هاى دوره‌ى جاهلى نیز مى‌پردازد. بیرونى در الاثار الباقیه نیز به باورها و آیین‌ها گوناگونى که در میان ملت‌ها و پیروان دین‌ها و فرقه‌هاى گوناگون دیده مى‌شود، پرداخته و تفاوت‌ها و شباهت‌هاى آن‌ها را برشمرده است.

ابو ریحان بیرونى در سال  ۴٢٧  زمانى که شصت و سه سال داشت، فهرستى از آثار رازى و نیز فهرستى از آثار خود فراهم‌ساخت. او در آن فهرست یکصد و سیزده اثر خود را نام برده است، اما مورّخان شمار نوشته‌هاى وى را بیش از یکصد و پنجاه دانسته‌اند. از آن‌جا که ابو ریحان پس از آماده کردن آن فهرست دست‌کم چهارده سال دیگر زنده ماند و حتى در زمانى که بینایى و شنوایى‌اش ضعیف شده بود، با کمک دستیارانش به پژوهش‌ها و نگارش‌هاى خود ادامه مى‌داد، مى‌توان نتیجه گرفت که عدد نقل‌شده توسط سایر مورّخان به تعداد واقعى آثار و نوشته‌هاى او نزدیک‌تر است.

بیشتر نوشته‌هاى بیرونى به زبان عربى بوده که از میان همه‌ى آن‌ها، فقط سى و پنج اثر بر جاى مانده است. او کتاب‌هایى را نیز از سانسکریت به عربى ترجمه کرده و نامه‌نگارى‌هاى مشهورى نیز با ابن سینا داشته است.

آثار و نوشته‌ها

 ١ . آثار الباقیه
الآثار الباقیه عن القرون الخالیه

کتابى در گاه‌شمارى و شناخت زمان است. او در فصل نخست این کتاب به شناخته‌شده‌ترین واحد گاه‌شمارى، یعنى روز، مى‌پردازد و سپس سال‌هاى گوناگون نظیر سال خورشیدى، قمرى، یولیانى و ایرانى و مفهوم کبیسه را شرح مى‌دهد. در فصل سوم به تاریخ‌هاى مهمى مانند طوفان نوح، هجرت، تاریخ عرب‌هاى جاهلى، تاریخ خوارزم، تاریخ یزدگردى و تاریخ اسکندر مى‌پردازد. در فصل چهارم به افسانه‌ى اسکندر ذو القرنین، فصل پنجم به گاه‌شمار یهودى، فصل ششم به تاریخ شاهان کهن آشور، بابل و هخامنشى، اشکانى و ساسانى، فصل هفتم به بحث جامع گاه‌شمار یهودى، فصل هشتم به دین‌ها از جمله صابئیان یا منداییان، زردشتیان، مانویان و مزدکیان مى‌پردازد. در نیمه‌ى دوم کتاب نیز به جشن‌ها و روزهاى روزه‌دارى ملت‌هاى گوناگون مى‌پردازد.

 ٢ . اسطرلاب
کتاب فى استیعاب الوجوه الممکنة فى صنعة الاصطرلاب

این کتاب برجسته‌ترین اثر پیرامون اسطرلاب است و گذشته از معرفى ساختمان اسطرلاب معمولى و روش‌هاى گوناگون ساختن اسطرلاب، به شناساندن ابزارهاى اخترشناسى که تا روزگار بیرونى به کار مى‌رفته، پرداخته است. بیرونى این کتاب را به ابو سهل مسیحى هدیه کرده است. برخى آن را مهم‌ترین اثر در تاریخ اخترشناسى مى‌دانند.

 ٣ . سدس
حکایة الالة الموسومة بالسّدس الفخرى

او در این کتاب به شرح دو ابزار اخترشناسى مى‌پردازد که خجندى به امر فخر الدوله ساخته بود و براى رصد گذر نصف النهارى خورشید به کار مى‌رفت.

 ۴ . تحدید
تحدید نهایات الاماکن لتّصحیح مسافات المساکن

بیرونى در این اثر به چگونگى تعیین مختصات جغرافیایى جاهاى گوناگون مى‌پردازد. به ویژه مى‌خواهد تفاوت طول جغرافیایى بغداد و غزنه را به دست آورد. وى روش به دست آوردن سوى قبله، عرض شهرها و بلندى کوه‌ها را نیز در همین کتاب معرفى مى‌کند.

 ۵ . چگالى‌ها
مقالة فى النسبة الّتى بین الفلزات و الجواهر فى الحجم

این اثر چگونگى ساختن ترازویى را شرح مى‌دهد که بر پایه‌ى اصل ارشمیدوس کار مى‌کرد و بیرونى به کمک آن توانست چگالى هشت فلز و پانزده جواهر و شش مایع را بسیار دقیق برآورد کند.

 ۶ . سایه‌ها
افراد المقال فى امر الاظلال

کتابى است پیرامون آن‌چه بیرونى از سایه‌ها مى‌دانسته است. سه فصل نخست درباره‌ى ماهیت نور و سایه و بازتابش نور است. در فصل‌ها دیگر تابع‌هاى سایه (تانژانت و کوتانژات) را بیان مى‌کند و در فصل‌هایى نیز به چگونگى به دست آوردن زمان نمازهاى پنج‌گانه براساس طول سایه‌ها مى‌پردازد. بیرونى در این کتاب شعرها و مثل‌هایى پیرامون انواع سایه و نیز آیه‌هایى از قرآن و گفتارهایى از انجیل نیز آورده و به بیان خودش هرآن‌چه پیرامون سایه بوده، فراهم‌آورده است. او در کتاب خود از آثار دانشمندانى مانند خوارزمى، تبریزى، بوزجانى، سجزى، بطلمیوس ، ارسطو و. . . بهره برده است.

 ٧ . وترها
استخراج الاوتار فى الدائره

این اثر پیرامون چند مسأله‌ى هندسه و راه‌حل‌هاى گوناگون آن‌ها، از ریاضیدان‌هاى یونانى و مسلمان و روش‌هاى ویژه‌ى خود بیرونى است. وى در این کتاب از استدلال‌هاى این ریاضیدانان بهره گرفته است: ارشمیدوس، ابو سعید محمد بن على ضریر جرجانى، ابو على حبوبى، ابو سعید سجزى، ابو نصر عراق، ابو عبد اللّه محمد بن احمد شنى، ابن هیثم، ابو الحسن بن بامشاد قائنى و ابو جعفر خازن.

 ٨ -التفهیم
التفهیم لاوائل صناعة التنجیم

کتابى آموزشى است پیرامون اخترشناسى که به دو زبان عربى و فارسى نوشته شده است. فصل نخست آن پیرامون هندسه و فصل دوم پیرامون عدد و حساب و جیر است. در فصل سوم به جغرافیا،کیهان‌شناسى و اخترشناسى مى‌پردازد و فصل دیگر پیرامون اصطرلاب و چگونگى به کار بستن آن و فصل پایانى درباره‌ى اصول نظرى اخترشناسى است.

 ٩ . ماللهند
تحقیق ماللهند من مقولة مقبولة فى العقل او مرذولة

بیرونى در مقدمه‌ى کتاب بر دشوارى پژوهش پیرامون هندوستان اشاره مى‌کند و دلیل آن را سختى زبان سانسکریت و بدگمانى هندى‌ها به مسلمانان مى‌داند. او در فصل‌هاى دوم تا هشتم پیرامون دین و فلسفه و در فصل‌ها نهم، دهم و یازدهم، پیرامون کاست‌هاى هندى، قانون‌هاى ازدواج و ساختن بت نوشته است. در فصل‌هاى دوازدهم و سیزدهم به گونه‌هاى ادبیات هندى (دینى، ادبى و اخترشناختى) مى‌پردازد. در فصل‌ها دیگر به رسم الخطهاى مختلف هندى، شطرنج، جغرافیا، خرافه‌ها، افسانه‌ها، نظریه‌هاى اخترشناسى، زیارت‌ها و آیین‌ها دینى، گاه‌شمارى هندى، جشن‌ها، روزه‌دارى‌ها و قانون‌هاى دادگسترى مى‌پردازد.

١٠ . قرة الزیجات

کتاب مرجعى است پیرامون اخترشناسى عملى و شامل اصول گاه‌شمارى، چگونگى مشخص کردن سال و ماه و روز و ساعت، مکان متوسط و مکان واقعى خورشید، ماه و سیاره‌ها، عرض جغرافیایى محل، خورشیدگرفتگى و ماه‌گرفتگى و چگونگى دیدن ماه و سیاره‌ها. بیرونى روش تبدیل گاه‌شمار هندى به گاه‌شمار هجرى، یزدگردى و یونانى را نیز در این کتاب آورده است.

 ١١ . قانون مسعودى

این اثر دانش‌نامه‌ى اخترشناسى است و یازده مقاله دارد که هرمقاله به باب‌ها و فصل‌هایى بخش شده است. مقاله‌هاى اول و دوم به مفاهیم پایه‌ى کیهان‌شناسى و گاه‌شمارى مى‌پردازد. مقاله‌هاى سوم و چهارم پیرامون مثلثات مسطح و کروى است و جدول‌هاى کاملى از تابع‌هاى شناخته‌شده دارد. مقاله‌ى پنجم پیرامون مساحى و جغرافیاى ریاضى است و جدولى نیز دارد که مختصات جغرافیایى سرزمین‌ها را نشان مى‌دهد.

مقاله‌ى ششم و هفتم پیرامون خورشید و ماه است. مقاله‌ى هشتم پیرامون خورشیدگرفتگى، ماه‌گرفتگى و دیدن هلال ماه، مقاله‌ى نهم پیرامون ستاره‌ها و مقاله‌ى دهم پیرامون سیاره‌هاست. مقاله‌ى پایانى نیز پیرامون عملیات احکام نجوم است.

 ١٢ . ممرها
تمهید المستقر لتحقیق معنى الممرّ

این کتاب به پدیده‌هاى اخترشناسى گوناگونى که براى شرح آن‌ها از واژه‌ى ممر (گذر) بهره مى‌گیرند، مى‌پردازد. براى نمونه، هنگامى که مى‌گوییم سیاره‌اى از سیاره‌ى دیگر گذر مى‌کند، منظور این است که از نظر طول سماوى یا عرض سماوى یا فاصله‌ى نسبى تا زمین از آن مى‌گذرد.

 ١٣ . جماهر
الجماهر فى معرفة الجواهر

بخش نخست این کتاب درباره‌ى سنگ‌هاى جواهر و بخش دوم آن درباره‌ى فلزهاست. بیرونى در این کتاب دانسته‌هاى پیشینیان را با ذکر منابع آورده است و نیز تجربه‌هاى خود را درباره‌ى کانى‌ها و چگونگى اندازه‌گیرى چگالى آن‌ها بیان کرده است. او به ریشه‌شناسى نام کانى‌ها در زبان‌هاى گوناگون نیز پرداخته است.

 ١۴ . تسطیح
تسطیح الصّور و تبطیح الکور

کتابى است پیرامون چگونگى پیاده کردن شکل‌هاى روى کره بر سطح صاف است. او در این کتاب روش‌هاى دانشمندان گذشته را براى تسطیح و نیز روش نوآورانه‌ى خود را که با روش امروزى تسطیح (روش مرکاتور) یکسان است، شرح مى‌دهد.

 ١۵ . مغالید
مغالید علم الهیأة ما یحدث فى سطح بسیط الکرة

نخستین کتاب کاملى است که در آن به مثلثات کروى پرداخته شده و بیرونى آن را به نام مرزبان بن رستم بن شروین، از امیرزادگان آل باوند و نویسنده‌ى کتاب مرزبان‌نامه نوشته است.

 ١۶ . صیدله
کتاب الصید له فى الطّب

کتابى در داروشناسى است و فهرستى از هفتصد و بیست گیاه دارویى با نام‌هاى عربى، فارسى، یونانى، هندى و حتى گاهى به زبان‌ها و لهجه‌هاى کم و بیش آشنا، مانند عبرى، خوارزمى، طخارى و زابلى در آن آمده است. همچنین ویژگى‌هاى دارویى و محل رویش هرگیاه نیز در آن بیان شده است. او در جایى از این کتاب، از طبیعى‌دان‌ها، ادیبان، پزشکان و شاعرانى یاد مى‌کند که شمار زیادى از آنان را تنها از راه آثار بیرونى مى‌شناسیم. بنابراین وى بار دیگر-آن هم ناخودآگاه-به تاریخ علم خدمت کرده است.

بیرونى هرچند در روزگار خود چندان شناخته نبود و پس از آن نیز کم‌کم به فراموشى سپرده شد، اما در سده‌هاى اخیر بار دیگر کشف شده و جایگاه شایسته‌ى او در علم و فرهنگ بیش از پیش روشن شده است. هرچند در دوره‌ى ترجمه‌ى آثار عربى به لاتین، اثرى از بیرونى به لاتین ترجمه نشد، اما اکنون ترجمه‌ى کتاب‌هاى مهم او به زبان‌هاى مهم دنیا انجام شده است و کارل ادوارد زاخاو از برجسته‌ترین مترجمان آثار اوست. زاخاو که به ترجمه‌ى الآثار الباقیه و تحقیق ماللهند پرداخته، در شناساندن بیرونى به جهان غرب نقش چشمگیرى داشته است. او پیرامون درست‌کارى بیرونى در کار پژوهش مى‌گوید:

وى هم نسبت به شخص خویش و هم نسبت به دیگران، داورى سخت‌گیر است. چون خود به حد کمال صادق است. از دیگران نیز خواستار راستى و درستى است. هرکجا موضوعى را به درستى نفهمیده است، یا تنها بخشى از آن را فهمیده، خواننده را از این مطلب آگاه مى‌کند و یا از خواننده مى‌خواهد که نادانى او را ببخشد و یا باوجود عمر پنجاه و هشت ساله‌اى که دارد، وعده مى‌دهد که دنبال مطلب را بگیرد و نتیجه‌اى را که با گذشت زمان به دست مى‌آورد، منتشر سازد؛ تو گویى خود را در برابر مردمان مسؤول مى‌دانسته است. وى پیوسته حدود معرفت خویش را به درستى معلوم مى‌کند و باوجودى‌که اطلاع مختصرى از عروض هندى دارد، آن اندازه‌ى مختصر را نقل مى‌کند و در این کار تابع این اصل کلى است که خوب نباید فداى بهتر شود. گویا از آن بیم داشته که عمرش کفاف ندهد و نتواند در مسأله‌ى مورد بحث چنان‌که باید استقصاى کامل کند. دشمن کسانى است که از گفته‌ى جمله‌ى «نمى‌دانم» بیم دارند که مبادا به نادانى خود اقرار کرده باشند و هروقت با نقصى در راستى و صداقت رو به‌رو شده، اظهار خشم و تنفر کرده است. جرج سارتن که کتابى با نام مقدمه‌اى بر تاریخ علم نوشته، دوره‌ى تاریخ علم را به فصل‌هایى بخش کرده و هرفصل را که شامل معرفى فعالیت‌هاى علمى نیم‌سده است، به نام یک دانشمند بزرگ نام‌گذارى کرده است. فصل سى و سوم کتاب او به عصر بیرونى نام‌گذارى شده است. او دلیل این کار را چنین بیان کرده است:

گزاف نخواهد بود اگر بگوییم که این دوره نشانه‌ى اوج تفکر قرون وسطایى بود. متفکران بزرگ نظیر ابن یونس، ابن هیثم، بیرونى، ابن سینا، على بن عیسى، کرجى، ابن جبرول چنان فراوان بودند که دست‌کم براى لحظه‌اى تاریخ‌نگار را مبهوت مى‌کنند.

گرچه همه‌ى اینان مردان ممتازى به شمار مى‌رفتند، اما دو تن، سر و گردنى از دیگران برتر بودند. بیرونى و ابن سینا. بیش‌تر به خاطر اینان بود که آن عصر، این‌چنین درخشان و برجسته مى‌نمود. این دو تن، که به طریقى یکدیگر را مى‌شناختند، با هم تفاوت بسیار داشتند. بیرونى نماد روحى پرتکاپو و نقّاد بود و ابن سینا داراى روحیه‌اى ترکیبى. بیرونى بیشتر یک کاشف است و از این لحاظ، به آرمان علمى جدید نزدیک‌تر شده، اما ابن سینا یک سازمان‌دهنده، جامع العلوم و فیلسوف به شمار مى‌آید. هر دو در وهله‌ى اول به یک اندازه اهل علم بودند و دشوار است یکى از این دو را برگزینیم. مگر به خاطر این مورد تصادفى که زندگى بیرونى، این عصر را کامل‌تر دربرمى‌گیرد و از این‌رو مى‌توان گفت معرّف کامل‌ترى براى این عصر است.  

[زندگى نامه]

مردى از کاث گذرى بر زندگى ابو ریحان بیرونى گردآورى و تألیف زهرا ارونى

 

نظرات  (۱)

سلام.. خیلی خوب بود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی